پشت چهارمش هستم
رویا تفتی
جد پهلوانم جن شیرخواره را کشید از دهان جانوری عظیم و تا هفت پشتش را مقرب کرد در سپیده دمی مهآلود
با این وجود احتیاط با آب جوش میکنم و قصههای سرد
و حواس پرت لباسهایم
به ویژه در عکس
تو با جوانه سیر میشوی؟
و پوش را به موهایت میدهی در حالی که آنها زیر چادرند و در حال یخ زدن؟!
اتفاقا شاید نزدیکتر باشند
بچه که نداشتی کوتاه بیایی
لطیفهات را لااقل تا آخر بگو
به درد دلداری نمیخورم من
در برابر خواب مقاومت کردهام
و پافشاریِ در درگاه
یک عالمه قصه دارم برای نگفتن
حریفت را واقعی بگیر و قوی بگیر
وابستگی تفاوت دارد
الان باید مهتاب روی قبرشان تابیده باشد
افتان و خیزان برگها را ندیدهای؟
و گرانی؟
با آنکه خبر میخوانم
در خراب نکردن خود دست بلندی ندارم
موقتیتر از آنی شده که هست همه چیز
من هم خیلی وقتها از حرفهای شما سر در نمیآورم
چه میشد جد پهلوانم پنبه نبود